فصل دهم (Chapter Ten)

تولد تازه (The New Born)

زمانی که مردم توبه می‌کنند و به خداوند عیسی مسیح ایمان می‌آورند، تولد تازه می یابند. ولی منظور از تولد تازه چیست؟ این فصل به این موضوع اختصاص داده شده است.

برای فهمیدن تولد دوباره ابتدا باید متوجه شویم که ماهیت وجود انسان چیست. بر اساس کتاب مقدس ما تنها جسم نیستیم بلکه وجودمان بُعدِ معنوی هم دارد. برای مثال پولس نوشت،

دعا می‌کنم که خود خدای آرامش، شما را تماماً مقدس سازد. باشد که روح و جان و بدن شما تا روز بازگشت خداوند ما عیسی مسیح بی عیب و استوار بماند (اول تسالونیکیان 23:5).

همانطوری که پولس اشاره کرد، ما می توانیم خود را موجودی سه بُعدی متشکل از روح و نفس و تَن (یا روح و جان و بدن) بدانیم. کتاب مقدس این سه بُعد را به صراحت شرح نمی دهد، بنابراین در اینجا تلاش می کنیم که این لغات را توسط درکی که از آنها داریم متمایز سازیم. معمولاً برداشت ما از بدن یا تَن وجود جسمانیمان است گوشت، استخوان، خون و غیره. نفس یا جان وجود فکری و احساسی ما است ذهنمان. بدیهی است که روح ما وجود معنوی ماست یا چنانچه پطرس می گوید، «شخصِ مخفی شده درون دل» (اول پطرس 4:3 ).

از آنجایی که روح با چشمان جسمانی قابل رویت نیست، انسانهای نجات نیافته تلاش می کنند وجود آن را نفی کنند. اما انجیل واضحاً می گوید که همۀ ما موجودات روحانی هستیم. کتاب مقدس می گوید زمانی که انسان می میرد، تنها جسمش از کار می افتد اما روح و نفس او مثل همیشه به فعالیت ادامه می دهد. در زمان مرگ، آنها بدن را ترک می کنند تا برای داوری در حضور خداوند قرار گیرند (عبرانیان 27:9 را ببینید). بعد از داوری آنها به دوزخ یا بهشت می روند. سرانجام نفس و روح هر کس دوباره با بدن او در زمان قیامش خواهند پیوست.

توضیح بیشتر روح انسان (The Human Spirit More Defined)

در رسالۀ اول پطرس 4:3، پطرس از روح به عنوان شخص یاد می کند. پولس هم روح رابه عنوان «انسان درونی» نام می برد که نشان دهندۀ باور اوست که روح انسان تنها یک عقیده یا نیرو نیست بلکه شخص است:

از اینروست که ما هرگز از خدمت به خدا دلسرد نمی شویم. با اینکه نیروی جسمی ما بتدریج از بین می رود، اما نیروی باطنی ما روزبروز در خداوند فزونی می‌یابد (دوم قرنتیان 16:4، همراه با تأکید).

واضح است که منظور از «نیروی جسمی» بدن فیزیکی است در حالی که «نیروی باطنی» به روح اشاره دارد. بدن پیر می شود اما روح هر روز تازه می شود.

توجه داشته باشید که پولس هم به بدن و هم به روح به عنوان شخص یاد می کند. پس زمانی که به روح خود فکر می کنید، توده ای از ابر را در ذهن خود تصور نکنید. بهتر است شخصی را تصور کنید که شکل شماست. اما اگر جسمتان پیر است تصور نکنید که روحتان هم پیر به نظر می رسد. خود را در آغاز جوانی تصور کنید چرا که روح هیچ گاه پیر نمی شود! بلکه روز به روز تازه می شود.

روح شما بخشی از شماست که دوباره متولد شده است (اگر به مسیح ایمان آورده اید). روح شما به روح خداوند پیوسته است (اول قرنتیان 17:6 را ببینید)، و او است که شما را هدایت می کند زمانی که از مسیح پیروی می کنید

(رومیان 14:10 را ببینید).

بر طبق تعلیم انجیل خدا هم روح است (یوحنا 24:4 را ببینید)، همچنین فرشتگان و دیوها هم روح هستند. همۀ آنها شکل دارند و در قلمرو روحانی زندگی می کنند. اما این قلمرو با حواسِ جسمانی ما قابل درک نیست. تلاش برای درک عالم روحانی با حواس فیزیکیمان مانند این است که بخواهیم امواج رادیویی را با دست لمس کنیم. ما نمی توانیم امواج رادیویی را ببینیم اما این بدین معنا نیست که آنها وجود ندارند. برای درک این امواج لازم که رادیو را روشن کنیم.

عالم روحانی نیز همینطور است. اینکه عالم روحانی با حواس فیزیکی ما قابل رویت نیست عدم وجود آن را ثابت نمی کند. این عالم مسلماً وجود دارد، و چه مردم آن را درک کنند چه نکنند جزئی از آن هستند زیرا موجوداتی روحانی هستند. آنها روحاً یا با شیطان رابطه دارند (اگر توبه نکرده باشند) یا با خداوند (اگر تولد دوباره یافته باشند). برخی روح گرایان آموخته اند که با روح خود با عالم روحانی رابطه داشته باشند، اما آنها در‌واقع با قلمرو شیطان یا پادشاهی تاریکی در ارتباط هستند.

بدنهای ابدی (Eternal Bodies)

حال که در موضوع جسم هستیم لحظه ای را برای ذکر نکته‌ای در این مطلب صرف می کنم. اگرچه جسم سرانجام می میرد، اما مرگ فیزیکی ما همیشگی نخواهد بود. روزی می آید که خداوند خود جسم همۀ انسانها را زنده می کند. مسیح گفت:

از این گفتۀ من تعجب نکنید، چون وقت آن رسیده است که تمام مرده ها در قبر صدای مرا بشنوند و از قبر بیرون بیایند، تا کسانی که خوبی کرده‌اند، به زندگی جاوید برسند و کسانی که بدی کرده اند، محکوم گردند (یوحنا 28:5-29).

یوحنای رسول در کتاب مکاشفه نوشت که بدنهای بدکاران حد اقل هزار سال بعد از جسم افراد دادگر قیام خواهد کرد:

همچنین جانهای آنانی را دیدم که جاندار خبیث و مجسمه اش را نپرستیده بودند و علامتش را بر پیشانی و دستهای خود نداشتند. اینان همگی، زندگی را از نو آغاز کردند و با مسیح هزار سال سلطنت نمودند. این «قیامت اول»1 است. قیامت بعدی در پایان آن هزار سال رخ خواهد داد؛ در آن زمان، بقیۀ مردگان زنده خواهند شد. خوشبخت و مقدسند آنانی که در این قیامت اول سهمی دارند. اینان از مرگ دوم هیچ هراسی ندارند، بلکه کاهنان خدا و مسیح بوده، با او هزار سال سلطنت خواهند کرد (مکاشفه 4:20ب-6).

انجیل همچنین به ما این آگاهی را می دهد که زمانی که مسیح بازمی گردد و کلیسا ربوده می شود، تمام بدن های مقدسین قیام خواهند کرد و به روح خود که با مسیح از آسمان به زمین باز می گردند، خواهند پیوست:

زیرا ما که ایمان داریم عیسی مرد و پس از مرگ زنده شد، باید یقین داشته باشیم که به هنگام بازگشت او، خدا تمام مسیحیانی را که مرده اند، همراه وی به این جهان باز خواهد آورد. این را من از جانب خداوند می گویم: ما که هنگام بازگشت مسیح خداوند زنده باشیم، زودتر از مردگان به آسمان نخواهیم رفت. زیرا صدای فرمان الهی و آوای تکان دهندۀ رئیس فرشتگان و نوای شیپور خدا شنیده خواهد شد و ناگاه خود خداوند از آسمان به زمین خواهد آمد. آنگاه پیش از همه، مسیحیانی که مرده‌اند زنده خواهند شد تا خداوند را ملاقات کنند. سپس، ما که هنوز زنده‌ایم و روی زمین باقی هستیم، همران ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا همگی، خداوند را در هوا ملاقات کنیم و تا ابد با او باشیم (اول تسالونیکیان 14:4-17).

خداوند اولین بشر را از خاک زمین آفرید، و برای او خیلی آسان است که عناصر بدن هر انسانی را بگیرد و آنها را به صورت بدنی جدید از همان مادۀ اولیه دوباره درست کند.

در رابطه با رستاخیز بدنمان، پولس نوشت:

به همین صورت، این بدن خاکی و زمینی ما که محکوم به مرگ و نابودی است، با بدنی که بعد از زنده شدن خواهیم داشت تفاوت دارد، زیرا آن بدن هرگز نخواهد مرد. این بدن باعث زحمت و رنج ماست، چون در معرض بیماری و مرگ قرار دارد، اما آن بدن پر از جلال و شکوه خواهد بود. بلی، این بدن اکنون ضعیف و فانی است، اما بدنی که پس از مرگ خواهیم داشت، پر قدرت خواهد بود. به هنگام مرگ، بدن نفسانی دفن می شود، اما در روز قیامت، بدن روحانی برخواهد خاست. …ای عزیزان، مقصودم این است که بدن خاکی که از گوشت و خون ساخته شده است، نمی‌تواند وارد ملکوت خدا شود، و این بدنهای فانی ما، در خور زندگی جاوید نیستند. حال می‌خواهم رازی عجیب با شما در میان بگذارم: ما همه نخواهیم مرد، بلکه به همۀ ما بدنی نو داده خواهد شد. زمانی که شیپور آخر از آسمان به صدا در آید، در یک لحظه، در یک چشم بر هم زدن، همۀ ایماندارانی که مرده اند، با بدنی فناناپذیر زنده خواهند شد. آنگاه ما نیز که هنوز زنده ایم، ناگهان تبدیل خواهیم پذیرفت و بدنی نو خواهیم یافت. زیرا بدن خاکی ما که فانی و از بین رفتنی است، باید به بدن آسمانی تبدیل شود، بدنی که هرگز نابود نخواهد شد و همیشه زنده خواهد ماند (اول قرنتیان 42:15-44 الف و 50-53).

توجه داشته باشید که ویژگی مهم بدن های جدید ما این است که فناناپذیر و فاسد نشدنی هستند. آنها هیچ گاه پیر یا مریض نمی شوند و نمی میرند! بدن جدید ما درست مانند بدنی است که مسیح بعد از قیام خود به دست آورد:

اما سر منزل اصلی ما آسمان است، که نجات دهندۀ ما، عیسی مسیح خداوند نیز در آنجاست؛ و ما چشم به راه او هستیم تا از آنجا باز گردد. او به هنگام بازگشت خود، این بدنهای فانی ما را دگرگون خواهد ساخت و به شکل بدن پر جلال خود در خواهد آورد. او به همان قدرتی که همۀ چیزها را تحت سلطۀ خود در خواهد آورد، ما را نیز دگرگون خواهد ساخت (فیلیپیان 20:3-21، همراه با تأکید).

یوحنای رسول هم این حقیقت شگرف را تصدیق کرد:

بلی عزیزان، ما اکنون حقیقتاً فرزندان خدا هستیم. گر چه هنوز نمی‌دانیم در آینده چگونه خواهیم بود، اما این را به یقین می‌دانیم که وقتی مسیح بازگردد، مانند او خواهیم شد، چون او را همان‌گونه که هست خواهیم دید (اول یوحنا 2:3، همراه با تاکید).

اگرچه برای ما غیر مکن است که این مسئله را کاملاً درک کنیم، می توانیم آنرا با ایمان باور کنیم و از آنچه در انتظارمان است به وجد بیاییم!2

مسیح در مورد تولد تازه (Jesus on the New Birth)

یکبار مسیح با فردی به نام نیقودیموس که یک رهبر یهودی بود دربارۀ لزوم تولد تازۀ روح بشر توسط

روح القدس صحبت کرد:

عیسی جواب داد: «اگر تولد تازه پیدا نکنی، هرگز نمی‌توانی ملکوت خدا را ببینی. این که می‌گویم عین حقیقت استنیقودیموس با تعجب گفت: «منظورتان از تولد تازه چیست؟ چگونه امکان دارد پیر مردی مثل من، به شکم مادرش بازگردد و دوباره متولد شود؟» عیسی جواب داد: «آنچه می‌گویم عین حقیقت است. تا کسی از آب و روح تولد نیابد، نمی‌تواند وارد ملکوت خدا شود. زندگی جسمانی را انسان تولید می کند، ولی زندگی روحانی را روح خدا از بالا می بخشد. پس تعجب نکن که گفتم باید تولد تازه پیدا کنی (یوحنا 3:3-7).

زمانی که مسیح گفت انسان باید دوباره متولد شود تا به ملکوت آسمانها وارد شود، نیقودیموس ابتدا تصور کرد که او دربارۀ تولد دوباره به صورت جسمانی صحبت می کند. اما مسیح برای او روشن کرد که از تولد دوبارۀ روحانی صحبت می کرد.که یعنی روح انسان است که باید تولد دوباره بیابد.

دلیل اینکه به تولد دوباره نیاز داریم این است که روحمان با ماهیتی شریر و پرگناه آلوده شده است. در انجیل معمولاً این ماهیت پرگناه مرگ نامیده شده است. برای اینکه بهتر متوجه شویم، این ماهیت شریر را مرگ روحانی می نامیم تا قابل تمایز از مرگ فیزیکی (زمانی که بدن ما از کار می ایستد) باشد.

توصیف مرگ روحانی (Spiritual Death Defined)

در افسسیان 1:2-3، پولس توضیح می دهد که مرگ روحانی چیست:

روزگاری شما نیز بعلت خطایا و گناهانتان، زیر لعنت خدا قرار داشتید و محکوم به مرگ ابدی بودید. شما هم مانند دیگران غرق در گناه بودید و شیطان را اطاعت می کردید، شیطانی که رئیس نیروهای پلید است و هم‌اکنون در قلب مخالفین خدا عمل می کند. ما نیز همگی مانند آنها بودیم. طرز زندگی ما، نشان دهندۀ ذات ناپاک ما بود. ما اسیر هوسها و افکار کثیف خود بودیم و دست به هر کار زشتی می زدیم. ما به همین طبیعت سرکش به دنیا آمدیم و درست مانند دیگران، زیر خشم و غضب خدا بودیم (همراه با تاکید).

مسلماً منظور پولس مرگ جسمانی نبود زیرا او برای انسانهایی می نوشت که از لحاظ جسمانی زنده بودند. ولی او گفت که آنها قبلاً «در خطاها و گناهان خود مرده بودند» (ترجمۀ اصلی) این گناه است که در را به روی مرگ روحی باز می کند (رومیان 12:5 را بینید). اینکه از لحاظ روحی مرده باشید یعنی ماهیتی پرگناه در روحتان وجود دارد. توجه کنید که پولس گفت، آنها (ماهیت آنها) «زیر لعنت خدا» قرار داشت.

علاوه بر این، مرگ روحانی تا حدی بدین معناست که ذات و فطرت شیطانی در روحتان وجود دارد. پولس گفت آنهایی که روحاً مرده اند روح «جهان داران این ظلمت، در جایهای آسمانی» در وجودشان عمل می کند. «جهان داران این ظلمت، در جایهای آسمانی» بدون شک شیطان است (افسسیان 12:6 را ببینید). این روح در وجود همۀ کسانی که نجات نیافته اند عمل می کند.

مسیح به یهودیان نجات نیافته گفت،

شما فرزندان پدر واقعی تان شیطان می باشید و دوست دارید اعمال بد او را انجام دهید. شیطان از همان اول قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت. در وجود او ذره‌ای حقیقت پیدا نمی شود، چون ذاتاً دروغگو و پدر تمام دروغگوهاست (یوحنا 44:8).

از دیدگاه روحانی، آنهایی که تولد تازه نیافته اند نه تنها شیطان در وجودشان ساکن است بلکه او پدر روحانیشان نیز هست. آنها طبیعتاً مانند شیطان رفتار می کنند. آنها قاتل و دروغگو هستند.

همۀ انسانهای نجات نیافته مرتکب قتل نشده اند، اما همان نفرتی را که قاتلان دارند در خود می پرورانند و اگر فرصت آن را داشته باشند ممکن است مرتکب قتل بشوند. قانونی بودن سقط جنین در بسیاری از کشورها تاییدی بر این گفته است. انسانهای نجات نیافته حتی کودکان متولد نشدۀ خود را هم به قتل می رسانند.

به همین دلیل است که انسان باید تولد تازۀ روحانی را تجربه کند. زمانی که کسی دوباره تولد می یابد، آن فطرت پرگناه و شیطانی روح او را ترک می کند و فطرت مقدس خداوند جایگزین آن می شود. روح مفدس خداوند می آید تا در روح او سکنی گزیند. او دیگر از لحاظ روحانی «مرده» نیست بلکه «زنده» است. روح او برای خداوند زندگی می کند. به جای اینکه روحش فرزند شیطان باشد، فرزند روحانی خداوند می شود.

اصلاح جانشین تولد دوباره نیست

(Reformation is No Substitute for Regeneration)

از آنجایی که افراد نجات نیافته روحاً مرده اند، صرف نظر از تلاشی که می کنند، هیچ گاه نمی توانند با اصلاح شخصی خود را نجات دهند. انسانهای نجات نیافته به ذات تازه نیاز دارند و اینکه تنها اعمال ظاهریشان تغییر کند کافی نیست. شما می توانید یک خوک را خوب بشویید، اُدکلن به آن بزنید و روبانی صورتی دور گردنش ببندید. بعد از تمام این کارها شما یک خوک تمیز دارید اما ماهیت آن همانی است که بود. چیزی نخواهد گذشت که باز هم بوی بدی خواهد گرفت و خودش را به گِل خواهد زد.

مردم مذهبی که تولد تازه نیافته اند هم همین طور هستند. ممکن است ظاهرشان کمی پاک شود، اما درونشان مثل همیشه چرکین است. مسیح به برخی از انسانهای بسیار مذهبی زمان خود گفت،

وای بحال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! چون شما بیرون ظرف را آنقدر تمیز می‌کنید تا بدرخشد، ولی داخل ظرف از کثافت ظلم و طمع پر است. ای فریسی های کور، اول داخل ظرف را تمیز کنید تا بیرون ظرف هم پاک شود. وای بحال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! شما مانند قبرهای سفید شده‌ای هستید که ظاهری زیبا دارند اما داخل آن پر است از استخوانهای مردگان و کثافات! شما می کوشید خود را دیندار جلوه دهید، ولی در زیر آن عبای مقدستان، دلهایی دارید پر از ریاکاری و گناه (متی 25:23-28).

سخنان مسیح در توصیف کسانی است که مذهبی هستند ولی هرگز تولد تازۀ روح القدس را تجربه نکرده اند. تولد دوباره مردم را نه فقط از بیرون بلکه از درون پاک می کند.

زمانی که روح دوباره متولد می شود تکلیف نَفس چه می شود؟

(?What Happens to the Soul When the Spirit is Reborn)

زمانی که روح انسان دوباره متولد می شود، در ابتدا نَفس او ذاتاً بدون تغییر باقی می ماند (صرف نظر از اینکه او در ذهن خود تصمیم گرفته است که از مسیح اطاعت کند). اما مسیح از ما انتظار دارد زمانی که یکی از فرزندان او می شویم کاری با نفس خود بکنیم. نفس (فکر) ما باید با کلام خداوند تازه شود و طوری فکر کنیم که خدا می خواهد. از طریق تازه کردن ذهنمان است که تغییرات برونی در زندگیمان آورده می شود و سبب می شود که به تدریج شبیه به مسیح شویم:

رفتار و کردار و شیوۀ زندگی مردم دنیا را تقلید نکنید، بلکه بگذارید خدا افکار و طرز فکرتان را دگرگون کند تا به انسانی جدید تبدیل شوید. آنگاه قادر خواهید شد ارادۀ خدا را درک کرده، آنچه را که خوب و کامل و مورد پسند اوست، کشف کنید (رومیان 2:12 همراه با تاکید).

یعقوب هم از همین جریان در زندگی ایماندارن نوشت:

با فروتنی کلام خدا را که در دلتان کاشته شده است، بپذیرید، زیرا این کلام قدرت دارد جانهای شما را نجات بخشد (یعقوب 21:1ب).

توجه کنید که یعقوب خطاب به مسیحیان سخن می‌گوید مردمی که قبلاً روحشان تولد دوباره یافته است. اما نیاز داشتند که جانشان نجات یابد و این در صورتی به وقوع می پیوست که «کلام کاشته شده در دلهایشان» را بپذیرند. به همین دلیل است که به کسانی که تازه ایمان آورده اند باید کلام خداوند را آموزش داد.

باقی فطرت قدیمی (The Residue of the Old Nature)

مسیحیان خیلی زود بعد از تولد دوباره شان در می یابند که انسانهای دو ماهیتی هستند، و آنچه را که پولس جنگ میان «روح القدس و طبیعت نفسانی» می نامد، تجربه می کنند:

زیرا ما انسانها، بطور طبیعی دوست داریم امیال نفسانی خود را بجا آوریم، امیالی که مخالف اراده و خواست روح خداست. بر عکس، هر گاه می‌خواهیم از اوامر روح خدا پیروی کنیم و خواست او را بجا بیارویم، امیال طبیعی به مخالفت با آنها می پردازد. این دو نیرو، مدام در ما در حال کشمکش هستند و می کوشند بر ارادۀ ما مسلط شوند. در نتیجه، هر کاری بخواهیم انجام دهیم، از تأثیر این نیروها خالی نیست (غلاطیان 17:5).

پولس بازماندۀ فطرت پرگناه قدیمی را «امیال (یا طبیعت) نفسانی» می نامد. این دو فطرت در وجود ما خواسته های متفاوتی ایجاد می کند که اگر تسلیم آنها شویم، اعمال و شیوه های متفاوت زندگی را سبب می شوند. به تفاوتی که پولس میان «اعمال طبیعت نفسانی» و «ثمرات روح القدس» قائل می شود توجه کنید:

هنگامی که از امیال و خواسته‌های نادرست خود پیروی می کنید، این گناهان وارد زندگی شما می شوند: زنا و انحرافات جنسی و بی عفتی؛ بت پرستی و جادوگری و احظار ارواح؛ دشمنی و دو بهم زنی؛ کینه توزی و خشم؛ خودخواهی و نفع طلبی، شکایت و انتقاد و بهانه جویی؛ در اشتباه دانستن دیگران و بر حق شمردن خود و اعضای گروه خود؛ حسادت و آدم کشی؛ مستی و عیاشی و چیزهایی از این قبیل. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، باز تکرار می‌کنم هر که این چنین زندگی کند، هرگز در ملکوت خدا جایی نخواهد داشت. اما هر گاه روح خدا زندگی ما را هدایت کند، این ثمرات را در زندگی ما بوجود خواهد آورد: محبت، شادی، آرامش، بردباری، مهربانی، نیکوکاری، وفاداری، فروتنی و خویشداری. هیچیک از این صفات پسندیده، تضادی با احکام مذهبی و شریعت یهود ندارند (غلاطیان 19:5-23).

مسلماً این امکان وجود دارد که مسیحیان تسلیم طبیعت نفسانی شوند؛ در غیر این صورت پولس به آنها هشدار نمی داد که اگر عملی را در پی طبیعت نفسانی انجام دهند، وارث ملکوت خداوند نخواهند شد. پولس در نامه اش به رومیان در مورد دو فطرت هر مسیحی مینویسد و آنها را از عواقب تسلیم شدن در برابر طبیعت نفسانی آگاه میکند:

با اینحال، اگر چه مسیح در وجود شما زندگی می کند، اما سرانجام بدنتان در اثر عواقب گناه خواهد مرد، ولی روحتان زنده خواهد ماند، زیرا مسیح روحتان را آمرزیده استپس ای برادران عزیز، شما دیگر به هیچ وجه مجبور نیستید از امیال و خواهشهای طبیعت گناه آلود سابق خود پیروی کنید، زیرا در اینصورت گمراه و هلاک خواهید شد. اما اگر با قدرت روح خدا، این طبیعت کهنه را با اعمال ناپاکش نابود سازید، زنده خواهید ماند. زیرا تمام کسانی که از روح خدا پیروی می کنند، فرزندان خدا هستند (رومیان 10:8، 12-14 همراه با تاکید).

این متن به وضوح هشداری برای مسیحیان است. زندگی کردن (به معنای معمول آن) بر طبق طبیعت نفسانی به مرگ منجر می شود. منظور پولس مسلماً مرگ روحی بوده است، زیرا همه روزی مرگ جسمانی را تجربه خواهند کرد، حتی مسیحیانی که «این طبیعت کهنه را با اعمال ناپاکش نابود کرده‌اند».

هر مسیحی ممکن است به طور موقت مرتکب یکی از گناهانی که پولس ذکر کرده بشود؛ اما زمانی که یک ایماندار گناه می کند خود را مقصر احساس می کند و احتمالاً توبه خواهد کرد. هر کسی که به گناه خود اقرار کند و از خداوند طلب بخشش کند، مسلماً بخشیده خواهد شد (اول یوحنا 9:1).

زمانی که یک مسیحی گناه می کند به این معنا نیست که رابطه اش با خداوند قطع می‌شود بلکه خود را معاشرت نزدیک با خداوند محروم میکند. با اینکه او اکنون فرزند نافرمان خداوند است، سِمَت فرزندی خود را از دست نداده است. اگر این ایماندار به گناه خود اعتراف نکند، خود را در موقعیتی قرار می دهد که باید توسط خداوند تنبیه شود.

مبارزه (The War)

اگر تا به حال تمایل داشته اید کارهایی را انجام دهید که نادرست هستند، در واقع «خواستۀ طبیعت نفسانی» را تجربه کرده اید. همینطور بدون شک زمانی که مورد وسوسۀ نَفس خود قرار گرفته اید، چیزی در درونتان بر ضد این وسوسه پایداری می‌کند که همان «خواست روح القدس» است. و اگر بعد از تسلیم شدن در مقابل این وسوسه احساس گناه کرده‌اید، پس صدای «وجدان» خودتان را هم شنیده اید.

خداوند به خوبی می دانست که خواسته های نفسانی، ما را برای انجام کارهای نادرست وسوسه خواهند کرد. اما این نمی تواند تسلیم شدن ما را در برابر خواسته هایمان توجیه کند. خداوند از ما انتظار دارد که در اطاعت و تقدس گام برداریم و بر خواسته‌های نفس فائق آییم:

از اینرو، به شما توصیه می‌کنم که از اوامر روح خدا پیروی کنید؛ او به شما خواهد آموخت که چه بکنید و کجا بروید. در اینصورت دیگر بردۀ امیال نفس سرکش خود نخواهید بود (غلاطیان 16:5).

هیچ فرمول جادویی برای غلبه بر نَفس وجود ندارد. پولس تنها گفت که «از اوامر روح خدا پیروی کنیم» ، و «بردۀ امیال نفس» نخواهیم بود (غلاطیان 16:5). در این مورد هیچ مسیحی بر مسیحی دیگر برتری ندارد. تحت فرمان روح القدس بودن تصمیمی است که باید هر کدام از ما بگیریم و میزان از خود گذشتگی ما در برابر خداوند بستگی دارد به میزانی که ما در برابر وسوسه های نفس خود تسلیم نمی شویم.

پولس به همین نحو نوشت:

آنانی که از آن مسیح می باشند، امیال نفسانی و هوسهای ناپاک خود را بر صلیب مسیح میخکوب کرده‌اند (غلاطیان 24:5).

توجه کنید که پولس گفت آنها که از آن مسیح هستند، امیال یا طبیعت نفسانی را مصلوب کرده اند (فعل جمله زمان گذشته است) یعنی این اتفاق زمانی رخ می دهد که ما توبه می کنیم و به عیسی مسیح ایمان می آوریم. ما با تصمیم برای اطاعت از خداوند و مقاومت در برابر گناه، فطرت گناه آلود را مصلوب کرده ایم. حالا مسئله مهم مصلوب کردن طبیعت نفسانی نیست بلکه مصلوب نگه داشتن آن است.

مصلوب نگاه داشتن طبیعت نفسانی همیشه آسان نیست اما غیرممکن نیست. اگر به جای تسلیم در مقابل طبیعت گناه آلود مطابق هدایت کسی که در درونمان زندگی می‌کند عمل کنیم، زندگی مسیح را بازنمود خواهیم کرد و با تقدس در برابر او ظاهر خواهیم شد.

ماهیت روح دوباره خلق شدۀ ما

(The Nature of our Recreated Spirits)

تنها یک کلمه می تواند ماهیت روح های دوباره خلق شدۀ ما را توصیف کند، و آن کلمه مسیح است. از طریق روح القدس که طبیعت مسیح را دارد، در واقع ما فطرت مسیح را بر می‌گیریم، و او در ما زندگی می کند. پولس نوشت، «دیگر من نیستم که زندگی می کنم، بلکه مسیح است که در من زندگی می کند» (غلاطیان 20:2).

از آنجایی که ما قدرت و فطرت مسیح را داریم، این توانایی را داریم که مانند او زندگی کنیم. ما به محبت بیشتر، صبر و خویشتن داری بیشتر نیاز نداریم ما پر محبتترین، صبورترین، خوددارترین شخصیت، یعنی مسیح را در وجودمان داریم! تنها کاری که باید بکنیم این است که اجازه دهیم او در زندگی ما بدرخشد.

همگی ما در درونمان دشمن قوی داریم که بر ضد فطرت مسیحایی می جنگد و مانع آشکار شدن او در وجودمان می شود؛ این دشمن همان طبیعت نفسانی ماست. عجیب نیست که پولس نوشت ما باید طبیعت نفسانی خود را مصلوب کنیم. این مسئولیت ماست که راه حلی برای خواسته‌های جسمانیمان پیدا کنیم و درست نیست که این وظیفه را به خدا منتقل کنیم. پولس هم با طبیعت نفسانی خود مشکل داشت اما مسئولیت آن را به عهده گرفت و بر آن غلبه کرد:

من مثل یک ورزشکار با تمرینهای سخت، بدنم را آماده می کنم، و آنقدر بر آن سخت می‌گیرم تا آن کاری را انجام دهد که باید بکند، نه آنچه را که می خواهد. اگر چنین نکنم می‌ترسم پس از آنکه دیگران را برای شرکت در مسابقه آماده کردم ، خودم آماده نباشم و از شرکت در مسابقه محروم گردم (اول قرنتیان 27:9).

اگر می خواهید در حضور خداوند با تقدس زندگی کنید، شما هم مجبور خواهید بود تا جسم خود را بردۀ روحتان کنید. با ایمان این گام را بردارید و مأیوس نشوید.

1 از آنجایی که یوحنا به ما می گوید این «قیامت اول» است می توانیم به این نتیجه برسیم که پیش از این رستاخیز دیگری وجود نداشته است. و از آنجایی که این رستاخیز در پایان عذاب سخت، زمانی که مسیح باز می گردد رخ می دهد، بر خلاف نظریۀ ربوده شدن قبل از عذاب می باشد، چنانچه می دانیم مطابق اول تسالونیکیان 13:4-17 در زمان بازگشت مسیح و ربوده شدن کلیسا رستاخیز عظیمی رخ خواهد داد. این مسئله را در فصلی دیگربه نام آخر زمان به طور کامل مطالعه خواهیم کرد.

2 برای مطالعۀ بیشتر موضوع رستاخیز، دانیال 1:12-2؛ یوحنا 23:11-26؛ اعمال رسولان 14:24-15؛ اول قرنتیان 1:15-57 را ببینید.

17